کد مطلب:279224 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:268

سنگریزه طلایی
اول شیخ كلینی و قطب راوندی و دیگران روایت كرده اند از مردی از اهل مدائن كه گفت: با رفیقی به حج رفتم و در موقف عرفات نشسته بودیم جوانی نزدیك ما نشسته بود و ازاری و ردایی پوشیده بود كه قیمت كردیم آنها را صد و پنجاه دینارمیارزید و نعل زردی در پا داشت و اثر سفر در او ظاهر نبود پس سائلی از ما سؤال كرد او را رد كردیم نزدیك آن جوان رفت و از او سؤال كرد جوان از زمین چیزی برداشت و به او داد، سائل او را دعای بسیار نمود جوان برخاست و از ما غائب شد. نزد سائل رفتیم و از او پرسیدیم كه آن جوان چه چیز به تو داد كه آن قدر او را دعا نمودی؟ به ما نمود سنگریزه طلائی كه مانند ریگ دندانه ها داشت چون وزن كردیم بیست مثقال بود، به رفیق خود گفتم كه ما و مولای ما نزد ما بود و ما نمیدانستیم، زیرا كه به اعجاز او سنگریزه طلا شد. پس رفتیم و در جمیع عرفات گردیدیم و او را نیافتیم، پرسیدیم از جماعتی كه در دور او بودند از اهل مكه و مدینه كه این مرد كی بود؟ گفتند: جوانی است علوی هر سال پیاده به حج میآید.